اول اینکه من خیلی اهل تلویزیون نیستم. گفتم خیلی؟ خب اینجا یک اصلاح کوچک نیاز است چون اصلا اهل تلویزیون نیستم. مدتها میشود که جعبه جادویی را بوسیده و کنار گذاشتهام. نه اینکه ماهیت تلویزیون چیز بدی باشد. اتفاقا برنامههای مفید هم کم ندارد (البته جدیدا، چون زمانی که من بچه بودم و چند کانال تلوزیونی بیشتر نداشتیم، خفنترین چیزی که از صدا و سیما گیرمان میآمد، فیلمهای جومانجی و سانسورشده ارباب حلقهها بود)
اینم بخونید بد نیست: آیا محتوای طولانی همیشه برای سئو و کاربر خوب است؟
چرا من تلویزیون را کنار گذاشتم؟
در زمان بچگی زمزمههایی میشنیدم که بعضی از افراد از تلویزیون استفاده نمیکنند و اصلا در خانه یا محل کار خود تلویزیون ندارند. آن زمان با شنیدن این اخبار شاخ درمیآوردم و پیش خودم میگفتم که چطور یک آدم میتواند قید چنین چیز باحالی را بزند. اما از چند سال قبل که حجم کارم زیاد شد، احساس کردم دیگر علاقهای به جعبه جادویی ندارم و به مرور رابطه من با آن کمرنگ و کمرنگتر شد. امروز که این پست را منتشر میکنم به ندرت سراغ تلویزیون خانه میروم.
باز هم تکرار میکنم. ماهیت تلوزیون چیز بدی نیست. اما من علاقه زیادی به آن ندارم. این بیشتر به سلیقه من برمیگردد تا مضرات استفاده از تلویزیون. اگر تلویزیون باعث کمتحرکی، چاقی، افسردگی یا امثال اینها میشود، شبکههای اجتماعی چند برابر تلویزیون از این بلاها سر ما میآورند. پس اول از همه اعلام کنم که این موضوع کاملا شخصی است.
رابطه تلویزیون و تولید محتوا
تلویزیون یک ابزار مفید برای انتقال محتوا است. یک نوع رسانه که از سالها قبل در ایران خاطرخواه زیادی داشت. احتمالا همه ما خاطرات شیرینی از دور هم جمع شدن و نگاه کردن به تلویزیون داریم. قدیمها دایی، خاله، عمه، عمو و غیره با تخمه، هندوانه، آجیل و کلی خوراکی دور هم جمع میشدند و به تماشای فیلم، فوتبال یا چیزهای مشابه میپرداختند. یادش بخیر. چه روزهایی بود. الان قیمت میوه و آجیل چند صد برابر شده و روابط خانوادگی سردتر و سردتر. الان اگر هم دوباره اقوام دور هم جمع شوند اینبار یک تلوزیون کوچک و شخصی از جیبشان در میآورند و مشغول آن میشوند.
بحث تلوزیونهای کوچک شد. درست است که هر روز تلویزیونها اینچ به اینچ قد میکشند و بزرگتر میشوند. اما رشد تکنولوژی پای تلویزیون را به موبایلها و تبلتها هم باز کرده است. حالا هر جایی که به اینترنت دسترسی داشته باشید میتوانید برنامههای صدا و سیما را دنبال کنید.
اگر تلویزیون زیاد میبینید و از قضا دستی هم در تولیدمحتوا دارید، پس از این فرصت استفاده کنید. یعنی ایدههای به کار رفته در برنامههای مختلف را بدزدید و در محتوای خود پیاده کنید. دزدی که همیشه چیز بدی نیست. ما که از دیوار مردم بالا نرفتهایم، پس با خیال راحت و بدون عذاب وجدان ایدههای خوب را کش بروید، چیزی به آن اضافه کنید، تغییرش دهید، با آن بازی کنید و در نهایت یک چیز جدید و باارزش بسازید.
در این آموزش بررسی میکنیم چطور از برنامهای مثل عصر جدید، درس تولید محتوا بگیرید.
عصر جدید چه بود؟
یک برنامه استعدادیابی که افراد مختلفی در آن شرکت کرده و مهارتهای خود را به چالش میکشند. در آخر یکی از شرکت کنندگان با آرای مردمی رتبه اول را کسب کرده و برنده دوره میشود. راستش تعجب میکنم که ساخت چنین برنامهای اینقدر طول کشید. چون با وجود برنامههایی مثل American Idol، حدس میزدم زودتر از اینها یک برنامه مشابه و high copy داخل کشور ساخته شود. اما به هر حال این اتفاق در تابستان ۹۸ افتاد و تمام شد و رفت. اما برای ما تولیدکنندگان محتوا هنوز یک درس باارزش باقی گذاشته است.
چه نکته مهمی در عصرجدید برای تولیدکنندگان محتوا وجود دارد؟
من این برنامه را دنبال نمیکردم. در یک مهمانی به طور اتفاقی و تقریبا از روی اجبار فینال برنامه را دیدم و امروز اصلا از این اتفاق پشیمان نیستم. چون یک دستاورد جالب و مفید برایم به همراه داشت.
اجرای خانم فاطمه عبادی را یادتان هست؟ خانمی هنرمند که به لطف این برنامه مردم ایران او و استعدادش را کشف کردند. پیشنهاد میکنم قبل از مطالعه این پست یک بار اجرای ایشان را تماشا کنید. به نظر شما این خانم دقیقا چه کار کرد و یکی از دلایل برنده شدنش چه بود؟
داستانسرایی در تولید محتوا نقش کلیدی و بسیار مهمی دارد. ایشان به خوبی یک داستان غمانگیز و تاثیرگذار را به همراه موسیقی مناسب با آن جو شرح دادند. داستان مادری که مثل تمام مادرها، عاشقانه فرزندش را بزرگ میکند. دختر در یک حادثه رانندگی دچار سکته مغزی شده و دیگر امیدی به زنده ماندنش نیست. خانواده او متوجه میشوند که دختر نوجوان آنها قبل از مرگ کارت اهدای عضو گرفته بود. بنابراین به آخرین خواسته او احترام میگذراند و قلبش را به یک جوان نیازمند عضو اهدا میکنند.
داستانی که اشک را به چشم خیلیها آورد. تاثیر این داستان زمانی چند برابر شد که متوجه شدیم ماجرا واقعی بوده و مادر دختر به همراه مردی که عضو را دریافت کرده بود روی صحنه آمدند. لحظه بسیار غم انگیزی بود و هر کسی ذرهای احساس در وجودش داشت تحت تاثیر قرار میگرفت.
احساس …
تمام شد. نکته را گفتم. چیزی که از عصر جدید و اجرای خانم عبادی یاد گرفتم داستانسرایی نبود، هنرمند و خلاق بودن ایشان نبود، بلکه دست گذاشتن روی احساسات مردم بود.
همه انسانها (خب یک پرانتز کوتاه لازم است و باید بگویم تعداد بسیار بسیار زیادی از انسانها) در وجودشان احساس وجود دارد. اگر به کمک محتوا این احساسات را پیدا کنیم و آنها را غلغلک دهیم، مخاطب خود را نرم کرده و میتوانیم کم کم به قلب او راه پیدا کنیم.
احساسات رنگ های مختلفی دارند. همه چیز در غم خلاصه نمیشود
یک نکته بسیار بسیار مهم. احساسات بخش مهمی از وجود انسانها هستند. آن قسمت مهم که ما را از حیوانات جدا کرده و رنگ و بوی آدمی به ما میدهند. اگر احساسات کاربر را هدف میگیرید باید صادقانه و با قلبی پاک جلو بروید. اگر احساسات مخاطب را با دروغ و با نیت سواستفاده به بازی یگیرید، خیلی طول نمیکشد که کلک شما رو شده و مخاطب برای همیشه از دست میرود.
چطور احساس مخاطب را درگیر کنیم؟
رباتها موجودات جالبی هستند. آنها بدون خستگی یا بدون درگیر کردن احساسات میتوانند کارهای متنوعی انجام دهند. بله بدون احساسات. اما ما دنبال چنین چیزی نیستیم. یعنی باید قبل از هر چیز به مخاطب بفهمانید یک انسان پشت این سایت قرار دارد. نه یک ربات که برنامهریزی شده هفتهای چند پست در سایت آپلود کند. پس قبل از هر چیز دقت کنید که محتوای شما واقعی باشد و برای کاربران واقعی نوشته شده باشد. نه موتورهای جستجو.
در مرحله بعد احساسات مخاطب را پیدا کرده و روی آنها دست بگذارید. شاید داستانی کوتاه درباره موفقیت یک برند بتواند هیجان مخاطب را تحریک کند. یا تصویر یک سگ ولگرد که مورد حیوان آزاری قرار گرفته کاربر را خشگمین کند. یا یک ویدئو کوتاه از فقر در کشور کاربر را غمگین کند. باید با توجه به شرایط و موضوع بحث، مخاطب را از لحاظ احساسی درگیر محتوای خود کنید.
آخرین مورد اینکه از خودتان هم بگویید. از زندگی شخصی و تجربیاتی که در کار خود داشتهاید. مخاطب باید به این نتیجه برسد که شما در حوزه کاری خود متخصص و باتجربه هستید. بدون اغراق یا شکستهنفسی از مشکلاتی که حل کردهاید صحبت کنید. چالشهایی که شما را به زحمت انداخته بودند مطرح کنید. اجازه بدهید کاربران بعد از اینکه فهمیدند شما چه نویسنده ماهری هستید، هویت شخص شما را هم بشناسند.
این هم از پست امروز. امیدوارم به دردتان خورده باشد. اگر احساس میکنید چیزی از قلم افتاد یا بهتر است درباره آن صحبت کنیم، حتما در بخش نظرات مطرح کنید. خوشحال میشوم به اینستاگرام من هم سر بزنید.
سلام آقای انوری عزیز
روز اوله که وارد سایتتون میشم و اولین چیزی که باعث شد نظرم جلب بشه، لحن جذاب و حتی داستان نویسی در ابتدای برخی مقالاتتون بود.
به عنوان یه شاگرد در زمینه تولید محتوا، چه نکاتی رو پیشنهاد میکنید واسه روون شدن قلم و ساده نوشتن؟
بنده چندماهی هست که دارم برای رسیدن به این هدف تلاش میکنم
سلام مهدی جان …
نمیدونی چقدر خوشحالم که از سایت من خوشت اومده و تونستی ارتباط خوبی باهام برقرار کنی …
به عنوان یه دوست واسه روون شدن قلمت بهت توصیه میکنم بیشتر بخونی و مطالعت رو زیاد کنی … بدون اینکه بخوای خودت رو با بقیه مقایسه کنی … بعد هر روز بنویسی و ایرادات رو تو نوشتن پیدا کنی …
مطمئن باش با تمرین و پشتکار میتونی به هدفت برسی …